yeahledard
حرف حساب | |
تو ماه رمضان حالم گرفته بود رد احسان کرده بودم بنا بر دلایلی و بعدش هم چوبش را خورده بودم و نشستم سر سر سفره افطار بعد از نماز مغرب و به دلم گفتم که الان من چیم چه شکلیم مثل چیم؟؟؟از خانه دل ندایی بر امد که فلانی زیر ابات را نگاه کن .
گفتم چی هست)حالش را نداشتم؟؟ گفت ببین . نگاه کردم دیدم مورچه ایست ریز و ناز گفتم که چی؟ گفت بگیرش بذار رو سنگفرش بغلت؟ گفتم بابا دست و پاش می شکنه!!!! گفت بگیر! گرفتم گذاشتمش رو سنگفرش بغل حیوونی دست و پاش درد گرفته بود و لنگ و لنگان می رفت گفتم که چی خب حیوون داغون شد ؟؟؟؟؟ گفت از کنار سفره از اون سبوس ریخته شده نانها بر دار و یه دونه اش را بنداز جلوی اون بر داشتم و یواش انداختم جلوش ؟؟؟دیدم مورچه یواش یواش با دست و پای شکسته رفت طرف اون سبوس ریز تر از خودش بر داشت و با همون دست و پای درد اومده حرکت کرد و رفت طرف اونجایی که از اونجا اومده بود)خونش گفتم چی می خوای بگی بگو؟؟؟؟؟ گفت هر شب جمعه میگی (انا المسکین و المستکین المستجیر ) یعنی خدایا من ضعیفم .(مورچه ام) و می خوای یه راه حلی یه معجزه ای بذاره جلوت تا بری برسی خب از این مورچه یاد بگیر.ببین با این دست و پای داغون یه چیزی انداختند جلوش و مامور بود به گرفتن آذوغه و رفتن به خونه.ببین چقدر قشنگ وظیفه اش را انجام میده!!!!! تو مامور به چی هستی؟ خدا گفته بنده ناز من(من و شما را میگه هاااااااااااا) تو اومدی تو این دار گذر تا فقط آذوغه بگیری برای مقر اصلیت((مگه آقامون امیر المومنین نگفت؟؟:خذوا من ممرکم لمقرکم)) خب آذوغه چیه؟؟؟امر و نهی خدا((انجام واجبات و ترک محرمات)) معطل چی هستی!!!!این کار ها هم جوائز دنیوی داره و هم اخروی |